چگونه فرهنگ باعث تشویق افراد به فساد مالی می شود؟
شاید در نگاه اول یک تعارض بنیادی وجود داشته باشد و آن این است که فرهنگ به معنای عمومی آن باعث تشویق افراد به داشتن مسئولیت در قبال جامعه در سطوح مختلف می شود. اما واقعیت چیز دیگری است.
فرض کنید یک کارمند وظیفه شناس در یک سازمان که هر روز با بهترین تلاش و بیشترین وجدان کاری وظایف خود را انجام میدهد. این فرد از رسانه های مختلف در رابطه به انواع و اقسام فساد مالی اخباری دریافت می نماید، در اولین برخورد وی برای اینکه در مورد این مساله به قضاوت بپردازد به صورتی درونی منتظر عکس العمل سطوح جامعه به این مساله می شود و در اینجاست که با یک تضاد تلخ روبرو می گردد. جامعه در لایه های رویی آن انواع فساد را زشت می داند، اما داستان در بطن آن به شکل دیگری است. در حالی که عمل فساد مالی بد درنظر گرفته میشود، رفاه و موقعیت حاصل از آن در عمق فرهنگ یک جامعه مورد تحسین قرار می گیرد. در جایی که باید کارآفرینی در انواع آن به صورت یک ارزش نهادینه و در همه سطوح سیستم های ارزشی تایید شود، این ثروت است که نشان افتخار از طرف سیستمهای ارزشی میگیرد، جدا از آنکه این ثروت که البته ذاتا چیز بدی نیست و می تواند به رفاه عمومی ایجاد مشاغل و سایر مزایا برای همه منتج شود، جدا از مسیر دست یابی به آن در عمق تفکر یک ملت ارج نهاده می شود.
در ادامه جوانی باهوش و روستایی را در نظر بگیرید که با تکیه بر تلاش خود در موقعیت خوب علمی به عنوان یک دانشجو و یا ورزشی به عنوان یک ورزش کار قرار گرفته است. عموم جامعه تا چه میزان به حمایت روحی و تحسین و ارزش گذاری برای این تلاشها می پردازد. سیستم ارزشی افراد چطور این صفات ارزشمند را تایید می کند و آیا این فرد در سن سی سالگی با واقعیت تلخی که جامعه برای تلاش وی ارزش قایل نیست روبرو نمیشود. و آیا نتیجه عمل خود را با به دست آوردن منافع از طریق فساد مالی مقایسه نمی کند.
این مثالها تنها گویای بخشی از عمق فرهنگی و سیستم ارزشی است که در زبان به بد دانستن فساد مالی می پردازد، اما نتایج حاصل از آنرا تایید می کند، و در زمانی که این نگاه به آحاد مردم رسوخ کند، بدترین وضعیت را که فساد فراگیر مالیست می تواند پدید بیاورد و در نتیجه آن توجیه عقلی برای عمل غیر اخلاقی شکل می گیرد. به این صورت که افراد در افکار خود به وضعیتی میرسند که میتوانند فساد خود را توجیه کنند و این الگو به شکلی به طبقه های مختلف یک ملت رسوخ می کند. که البته تحت تاثیر عدم حمایت واقعی و عملی و پایدار از ارزش های واقعی مانند کارآفرینی، وجدان کاری، تلاش و انضباط به نوعی تبدیل به یک چرخه معیوب می شود.
وشاید عمقی ترین راه برای تغییر مسیر آتی اقتصادی و توسعه ای یک سرزمین سرمایه گذاری روی سیستم های ارزشی باشد. هر چند که برنامه ریزی برای آسیب زدایی از سیستم های ارزشی تلاشی طولانی مدت و تعهدی همه جانبه را نیاز دارد اما نتایج آن نیز ماندگار می باشد. از روشهای تاثیرگذاری بر سیستم های ارزشی می توان به بازبینی متون کتب درسی، محصولات رسانه ای و نیز اجتناب از طنز پردازی درباره فساد مالی اشاره کرد. البته لازمه این تغییر ایجاد برنامه ای یکپارچه و همانطور که ذکر شد تعهدی بلند مدت برای اجرایی شدن آن در طول زمان می باشد.
دکتر مهدی جباریان – نویسنده کتاب مدیریت استراتژیک در سطح ملی
مهدی جباریان
متولد 1362
اطلاعات تماس:
00989121484170
شروع فعالیت کوهنوردی 1376
عضویت در باشگاه کوهنوردی همت شمیران از سال 1377
سابقه صعودها
صعود یکروزه دیواره علم کوه، مسیر هاری رست از ونداربن به ونداربن بدون بارگذاری 21:33 ساعت
سرعتی خط الراس:
تحصیلات:
دکتری مدیریت استراتژیک دانشگاه تهران
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی دانشگاه علامه طباطبایی
کارشناس مهندسی معماری دانشگاه آزاد اسلامی
سایر: کمربند مشکی جودو دان یک
بازار املاک و مستغلات همواره انتخاب هایی را برای سرمایه گذاران و فعالان این کسب و کار ایجاد می کند. سوالاتی پیرامون اینکه سرمایه گذاری این بخش چگونه صورت بگیرد همواره مطرح بوده است؛ یکی اینکه سرمایه گذاری در این صنعت در چه بخش و چگونه انجام گیرد و اینکه چطور موفقیت در این صنعت کسب می شود. روند ها و تغییرات درون صنعت چگونه هستند.
همیشه حضور در تمام بخش های این صنعت دلیل برد نیست. بسیاری از فعالان این صنعت همواره برنده نیستند. پس باید دلایل موفقیت را شناسایی کرد. در واقع املاک و مستغلات یک صنعت نیست بلکه بخشی از اقتصاد است که در آن بخش های متعددی مشغول فعالیت هستند. هرکدام از این بخش ها از نظر اقتصاد متفاوت عمل می کنند.
مسئله دیگر در زمینه رقابتی فعالیت شرکت در بخش خود است اینکه چطور عمل می کند و چه ت های رقابتی در پی می گیرد. حتی در یک صنعت ضررده هم شرکت هایی می توان یافت که سودآور هستند. شرکت هایی که در موقعیت صحیح قرار گیرند می توانند بهتر و بسیار بهتر از سایرین عمل کنند.
درک صحیح صنعت یا محیط رقابتی می تواند بسیار راهگشا باشد؛ اینکه کسب وکار شما کجای صنعت قرار گرفته است.
در وهله اول پنج نیروی رقابتی در هر صنعتی وجود دارد که نخستین نیروی رقابتی رقابت بین رقبا است. در املاک و ساختمان این رقابت می تواند بین موقعیت های محلی جدید، مناطق اداری جدید و گذشته باشد. دومین نیروی رقابت تهدید تازه واردان است که البته هرجا سود وجود داشته باشد امکان آمدن تازه واردان وجود دارد. سومین نیروی تاثیر گذار قدرت چانه زنی تامین کنندگان است؛ کسانی که ورودی های اساسی را در اختیار شما می گذارند. بازار مصرف املاک شامل دو بخش اجاره نشینان و خریداران می شود. درسالیان اخیر تغییرات اساسی در فضای کسب و کار در حال روی دادن است.
در واقع اقتصاد از تولید محوری به سوی خدمات محوری حرکت کرده و این روند نیاز به انواع فعالیت های خدماتی را افزایش داده است. منابع ورود به این صنعت در اکثر بخش ها کم بوده است. همین باعث می شود که افراد غیر حرفه ای زیادی به این صنعت وارد شوند البته سود همیشه برای حرفه ای ها شرایط بهتری را داراست. با توجه به شرایط اقتصاد در دوره های رکود، قدرت چانه زنی خریداران افزایش می یابد و همچنین در دوره رونق، کم می شود. همچنین در مورد تامین کنندگان زمین های مرغوب نسبت به گذشته به سمت کمیابی حرکت و صاحبان زمین سود بیشتری طلب می کنند. به طور کل قدرت چانه زنی خریداران و رقابت صنعت افزایش یافته است.
برخلاف گذشته امروز صرف حضور در این صنعت نیست که تاثیر گذار است بلکه شما باید راه روبه رویی با نیروهای رقابت در صنعت را بیابید و مزیت ایجاد کنید. در عمل مجبور به ایجاد استراتژی خواهید بود. البته این در صورتی است که شما باور داشته باشید که جذابیت صنعت در حال کاهش است. در صورتی که می خواهید در آینده موفق باشید باید بدانید در آینده چه می خواهید بکنید.
استراتژی ای که در پیش می گیرید می تواند هزینه هایش کمتر باشد و به شما اجازه ارائه قیمت های کمتر را بدهد. همچنین تمایز از رقبا که باعث طلب قیمت های بهتر خواهد شد می تواند فعالیت در بخش لوکس بازار یا فعالیت در مورد خانه های دوم باشد. زمانی که در هر صنعتی فعال هستید اینکه مزیت رقابتی خود را در کدام قسمت از عملیات بیابید حایز اهمیت اساسی است و اینکه جنس مزیت رقابتی باید چه باشد. چه ترکیبی از زمین، مصالح و افکار و سایر امکانات اولیه به مزیت موردنظر دست می یابند و همچنین اینکه مزیت رقابتی باید پایدار باشد یا اینکه گذرا یعنی در زمان های کوتاه با توجه به شرایط تغییر کند. برای اینکه مزیت رقابتی را به درستی انتخاب کنید باید بدانید که با توجه به امکانات و شرایط در چه بخشی بهترین عملکرد را دارا هستید.
زمانی که صنعت سودآور است به دلیل علاقه به سود بیشتر شرکت ها و سرمایه گذاری ها خود را بزرگ می کنند و وقتی با کاهش ظرفیت مواجه می شوند به سوی ادغام روی می آورند که ممکن است همواره مفید نباشد. ورود شرکت های انبوه ساز به ساخت مصالح یکی از اینهاست.
ادامه مطلب در لینک زیر
http://forsatnet.ir/school-business/management-business/759-5.html
تبلیغات ی ترفندهایی برای حصول موفقیت های ی در دولت ها و جناح های مختلف است و از گذشته تا به امروز مورد استفاده قرار گرفته و به نوعی شیوه ای است که تمداران برای نفوذ به ذهن مخاطبان خود از آن استفاده می کنند.
برای برگزاری انتخابات، تبلیغات بسیار زیادی انجام می شود که هر تبلیغ پیام انتخاباتی فرد مورد نظر را با هدف تأثیرگذری بر افکار، به گوش جامعه می رساند.فرصت امروز» برای بررسی تبلیغات انتخاباتی در ایران با مهدی جباریان، دکترای مدیریت استراتژیک گفت وگو کرده است که در ادامه می خوانید.
ویژگی های متمایز کننده تبلیغات انتخاباتی در ایران نسبت به سایر کشورهای جهان و خصوصاً کشورهای غربی کدام است؟
در واقع می توان گفت که عمر فرآیند های دموکراتیک برای انتخاب تمداران و شکل دهی حاکمیت در سراسر جهان به غیراز موارد خاص به صورت عمومی کوتاه بوده است و در واقع جوامع انسانی به صورت عمومی و در سراسر کشورها در حال آزمون و طی مراحل رشد در انتخابات ی هستند. در کشور ما نیز عمر انتخابات، حتی از آنچه در برخی کشورها بوده، کوتاه تر است. در مرحله رشد هنوز چارچوب ها قوام نیافته اند و تغییرات را می توان در طول فرآیند دید. هنوز مشتریان یا همان رأی دهندگان اطلاعات و دانش کافی از فرآیند ندارند و تأثیر حضورشان متغیر است. در این وضعیت هنوز فرم خاصی از کمپین های تبلیغاتی شکل نگرفته اند و احزاب نوعی از ائتلاف هستند که عملکردی موقتی دارند.
مشتریان یا همان رأی دهندگان نیز مهارت و دانش کمی از فرآیند و نتایج دارند و این در حالی است که کمبود این دانش درک نمی شود زیرا معیارهای سنجش دانش قابلیت ارزیابی مستقیم را ندارند.
سازوکار شرکت کاندیداها در انتخابات همچنان چارچوبی مشخصی ندارد و احزاب موجود نیز به دلیل اینکه تبدیل به نهاد نشده اند، به طور گسترده ای شکلی موقتی داشته که باعث می شود تأثیرگذاری شان کلی باشد.
در وضعیت ذکرشده به دلیل اینکه رأی دهندگان دانش کافی در تشخیص تأثیر برنامه ها را ندارند، روندهای رأی دهی بیشتر براساس شعور متعارف اقشار و منافع صنفی شکل می گیرد و گروه های مرجع با تکیه بر فرآیندهای دهان به دهان به مؤثر ترین نیروها در شکل دهی آرا تبدیل می شوند.
مجموعه ذی نفعان شامل رأی دهندگان و تمداران با توجه به اینکه از تجربه کمتری به صورت سیستمی در این حوزه بهره می برند، به بهره گیری از عواملی مانند تبلیغات یکپارچه، برند سازی شخصی و استراتژی محتوا و نیز سایر ابزارهای مورد استفاده توجه و برنامه ریزی کمتری دارند.
در نگاه بازارمحور بحث انتخابات به نوعی در بازاریابی ایده قرار گرفته است. به این صورت که ایده ای از طرف فروشنده ارائه می شود و خرید آن در عمل رأی مثبت مشتریان است.
ادامه در لینک
http://forsatnet.ir/school-business/ads-manage/768-3.html
این روزها فضای ی کشور بهدلیل انتخابات ریاستجمهوری در هیاهو به سرمیبرد و برنامههای که از طرف دو جناح رقیب برای اقتصاد مطرح میشود را میتوان قلب این جریان دانست. هر یک از طرفین با توجه به شرایط ویژه رایدهندگان اصلی خود و نوع نگاهی که به مقوله اقتصاد دارد،
بهطور کلی راهکارهایی را بیان کرده که میتواند بر فرآیند انتخابات تاثیر بگذارد و به طور حتم این اعتقاد را دارد که بیان این دیدگاهها میتواند به پیروزیشان منجر شود. اما به راستی تفاوتهای اساسی در این دونگاه چیست؟ پیشنهادهایی که درحالحاضر از سوی دولت مطرح میشوند را بهطور کلی میتوان نوعی نگاه تدریجی دانست که هدفش بهبودی پله پله فضای کسبوکار با مجموعهای از اقدامات است و میتوان گفت بهطور مشخص از دخالت کمتر دولت در اقتصاد خرد دفاع میکند. از سوی دیگر و در جناح مقابل دولت، نوع نگاه با پشتیبانی از مداخله دولت در اقتصاد شکل میگیرد و طرحهای مطرح شده بیشتر براساس دیدگاههای تحولگرایانه بیان شدهاند. برای عیان شدن بهتر تفاوت میتوان به مقوله مسکن بهعنوان یکی از حوزههای کلیدی مورد بحث اشاره کرد. از یک طرف مسکن مهر بهعنوان راهکاری اساسی در حل مشکل مسکن شناخته میشود و تولید مسکن با مداخله مستقیم دولت هدف قرار میگیرد و از طرف دیگر ایجاد مسکن در شرایط بازار و بهطور نمونه با تاکید بر نوسازی بافتهای فرسوده که مالکیت آن در دست مردم است، راهکار خروج از مشکل کمبود مسکن در نظر گرفته شده است. درباره یارانهها نیز میتوان همین الگو را به شکلی دیگر یافت. یک جناح به پرداخت یارانهها به شکل حاضر و با کم کردن تدریجی اثر آن در سبد مخارج خانوار به میدان آمده و از طرف دیگر با اعتقاد به تاثیر مثبت پرداخت یارانهها بر دوام آن تاکید میشود و گاه بر حضور بیشتر آن تاکید میشود. سرمایهگذاری خارجی نیز از مباحثی است که در اینجا حائزاهمیت قلمداد میشود که البته تاثیرپذیری مستقیم از تهای خارجی دارد. بهطوری که میتوان گفت ت خارجی کشور امکان حضور یافتن یا نیافتن سرمایه خارجی را رقم خواهد زد که با توجه به دیدگاههای نامزدها محترم نوع نگاهشان نسبت به ت خارجی با وضوح نسبی همراه است. از دیگر موضوعهایی که تا اینجا مطرح شده، بحث مالیات است. به مالیات بهعنوان ابزاری برای افزایش عدالت اجتماعی اشاره شده که با افزایش مالیات دهکهای پردرآمد و کاهش مالیات دهکهای کمدرآمد؛ راهکارهایی برای افزایش عدالت اجتماعی مطرح شده است. هر چند باید گفت در صورتی که دهکهای پردرآمد بیش از حد منطقی از سوی تهای دولت زیرفشار قرار گیرند، تاثیر منفی بر انگیزش کارآفرینی اجتماع خواهد داشت. البته تا امروز بسیاری از جنبههای تاثیرگذار در صنایع و اقتصاد ملی پوشش داده نشده که وجود شکاف در برنامههای پیشنهادی را نشان میدهند. تشخیص برنامههای تحت پیگیری دولت درحالحاضر کشور به طور حتم آسانتر است و قضاوت کردن درباره آن نیز با توجه به حضور، بررسی و ارزیابی را آسانتر میکند. اما به طور عمده میتوان گفت شکاف بزرگ برنامههای بیان شده تا به اینجای کار تگذاری صنعتی، افزایش رقابتپذیری ملی و بهطور کل مسائل راهبردی سطح ملی بوده است. در نتیجه به نظر میرسد دو نگاه رقیب در شاخصهای عمده دارای تفاوت هستند؛ یک طرف به طور همزمان بر برنامههای کوتاهمدت و مداخله بیشتر دولت و طرف دیگر بر برنامههای بلندمدت و مداخله کمتر دولت تاکید دارد.
http://www.smtnews.ir/note/27232-%D8%AF%D9%88-%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA.html
https://www.instagram.com/p/BTqb_L3gTrG/
همواره یکی از تها مورد استفاده دولتها برای تحریک تولید داخلی، بهره گیری از خط مشی های حمایتی بوده است.خط مشی هایی دامنه دار و گسترده که تولید کننده داخلی را در برابر فضایی کنترل شده قرار می دهد، تا محصولات خود را فارق از رقابت با شرکتهای جهانی در بازار ارایه کند و با نبود این رقیبان که عموما هم رقبای قدرتمندی هستند بتواند به بقای خود ادامه دهد.
به طور نمونه و برای روشن تر شدن بحث دو روش از تهای حمایتی را در اینجا ذکر میکنم : یکی از پرسابقه ترین ها که در حال حاضر در کشور نیز کاربرد اساسی دارد برقراری تعرفه های بالا برای کالاهای وارداتی می باشد که گاها تا چند برابر قیمت نیز در نظر گرفته شده است. از دیگر تها نیز می توان به ممنوعیت واردات کالاهای خارجی اشاره کرد که می تواند نوعی یا موردی باشد.
اما مسئله اینجاست که آیا این حمایت وما تاثیر مثبت در یک صنعت خواهد داشت یا نه ؟ معمولا نگاههایی که دید اقتصادی صرف دارند این طور بیان می کنند که با عدم حضور محصولات جهانی شرکتها رشد کرده و توان ارایه کالاها در بازار داخلی و سپس در بازار جهانی را خواهند یافت. اما در عمل روی دیگر سکه نمایان می گردد. شرکتهایی که تحت حمایتهای دولتی با بازار کنترل شده در برابر حمله کالاهای خارجی قرار دارند ، با تکیه بر این پشتیبانی مشغول به تن آسایی میگردند و از روندهای جهانی صنعت جدا می افتند، این شرکت ها به دلیل شکلی از انحصار که به واسطه تهای حمایتی برایشان ایجاد میشود به دنبال نوآوری نخواهند بود و تبدیل به سیستمهای فربه و ناکارآمدی خواهند شد که عظمتشان وابسته به حمایت مصنوعی می باشد. گاهی منتقدان به این ایده بیان می کنند که حداقل بازار داخلی برای این شرکتها باقی خواهد ماند. در پاسخ به این سوال باید گفت که اگر بتوان برای همیشه جلوی رقابت راگرفت شاید این امر ممکن باشد کما اینکه منابع لازم برای حمایت از طرف دولت نامتناهی نیستند.
اجازه بدهید با مثالی بسیار ساده بحث ادامه یابد. فرزند خانواده ای را در نظر بگیرید که همیشه تحت حمایت والدین خود قرار گرفته است؟ این فرزند در نهایت ناز پروردگی رشد کرده و بدون اینکه با دشواری ها و مسایل دنیای واقعی روبرو شود ، مرحله بلوغ را پشت سر می گذارد. آیا این فرد خواهد توانست شخصیت مستقلی به دست آورد. آیا این فرد می تواند برای جامعه ارزش آفرین باشد. با توجه به وفور موارد جواب قطعا منفیست.
در مورد صنایع نیز با همین شرایط روبرو هستیم. از مثالهای تاریخی در این زمینه می توان به صنعت خودرو سازی در برزیل پیش از پیوستن به گات (نام پیشین سازمان تجارت جهانی) اشاره کرد که با پیوستن به این سازمان و کاهش اجباری تعرفه ها، صنعت خودرو سازی در آن روزهای این کشور دچار ورشکستگی عمومی گردید.
در نتیجه به نظر می رسد ت های حمایتی ، روشهای همواره صحیحی برای رشد اقتصادی نباشند و هرچند در کوتاه مدت قابل قبول واقع شوند اما نتایج و عوارض آنها در بلند مدت می تواند جبران ناشدنی باشد.پس براین اساس بهتر است به این دسته از روش ها با دید بلندمدت تر نگریست و اینطور اندیشید که در نتیجه حمایت ها آیا صنعت مورد حمایت رشد می کند و یا به مرور زمان در گردآبی بدتر از ناتوانی و عدم استقلال و نیاز همه روزه به حمایت دولتی فرو خواهد رفت.
ماهیت ادراک
پردازش اطلاعات عبارت است از فعالیت هایی که به واسطه آنها محرک ها توسط مخاطبان ادراک شده به اطلاعات تبدیل و نهایتا در ذهن ذخیره می شوند.
مراحل ادراک:
1. مواجهه
2. توجه
3. تفسیر
4. حافظه
مواجهه : زمانی رخ می دهد که فرد در معرض محرک قرار می گیرد.
توجه : زمانی رخ می دهد که یک یا بیش از یکی از حواس فرد تحریک می شوند و به مغز پیام می فرستد.
تفسیر : استفاده کوتاه مدت و ایجاد معنا و مفهوم و اختصاص آن به محرک
مواجهه دو نوع است انتخابی و داوطلبانه.
عوامل محرک :
1. اندازه : آگهی بزرگتر معمولا بهتر است.
2. شدت : کلا می تواند توجه را افزایش دهد.
3. جلوه های جذاب : در کل بهبود دهنده میزان توجه به آگهی است اما باید نسبت به آن دقیق بود گاهی استفاده بیش از حد از این جلوه ها باعث تحت الشعاع قرار گرفتن اصل تبلیغ می شود.
4. رنگ و جابجایی : برطبق یک تحقیق انجام شده آگهی های رنگی در رومه ها حدودا 15% بهتر از آگهی های سیاه و سفید می باشند.
5. موقعیت : به زمان و مکان محرک اشاره دارد. به طور مثال آگهی هایی که در سمت راست یک صفحه رومه قرار می گیرند توجه بیشتری جلب می کنند.
6. ایزوله کردن: به مسئله جدا سازی یک محرک از دیگر محرک ها اشاره دارد.به طور مثال قرار دادن یک کیوسک کالا در وسط یک فروشگاه به طور منفرد.
7. قالب بندی : هماهنگی و یا عدم هماهنگی در ارایه ها. این موضوع در کاتالوگ ها به خوبی نمایان است.
8. تضاد و انتظارات : مصرف کنندگان به محرکی که با زمینه فکریشان در تضاد است توجه بیشتری می کنند.
9. با مزگی:interestingness : در کل بامزگی می تواند باعث جلب توجه بیشتری شود .
10. مقدار اطلاعات : روش مصرف طریقه خرید و . می تواند به مصرف کننده در تصمیم گیری بهتر کمک کند.
عوامل فردی :
1. انگیزش : در ارتباط با نیازها و علایق مصرف کننده می باشد.در واقع علایق بازتابی از سبک زندگی فرد می باشد.
میزان درگیری ذهنی با یک کالا توجه را تحریک می کند.
2. توانایی : به توانایی افراد در تحلیل مطالب اشاره دارد.این موضوع به میزان شناخت مصرف کننده از کالا اشاره دارد.
عوامل موقعیتی :
1. پارازیت : به چگالی محرک در محیط اشاره دارد.تبلیغات در محیط بی نظم موثر تر است یا در محیط منظم؟
2. درگیری با برنامه : به این موضوع اشاره دارد که بینندگان یک برنامه چه میزان به برنامه ای که تبلیغات را تحت پوشش قرار می دهد علاقه نشان می دهند.البته تاثیر این عامل کاملا مشخص نیست و در شرایط متفاوت نتایج متفاوتی به ارمغان می آورد.
@drjabarian
درباره این سایت